شاید خودم نمی دانستم دلم می خواست جیغ بکشم به نحوی خشمم را بروز بدهم دلم می خواست بگویم در یک جاهایی بسته زبانم و تلنبار کلمات را پشت گلویم احساس می کنم انگار که به سمت بیرون روی بالا می آیند اما من سد راهشان می شوم کلماتم نه راه پیش دارند نه راه پس همان جا در قلبم تقلا می کنند انگار که در برابر زوال فراموشی یا فرورفتگی یک مرداب انسان نما مقاومت می کنند طبق یک قول که هر روز مهم نیست چه طور به چرت و پرت می گذرد باید حداقل یک کتاب بخوانم در حال خواندن کتاب تشابه ها و تناقض ها از ادوارد سعید و دنیل برنییم بودم که با خودم گفتم حالا که در این کتاب در مورد موسیقی کلاسیک از منظر فلسفه و جامعه شناسی حرف می زنند چرا همزمان موسیقی گوش ندهم به جاست موزیک سر زدم لیست آهنگ ها پشت سر هم بخش می شد تا این که به این قطعه رسید قطعه ای که اکثرا آن را شنیده ایم در سکانس هایی که یک نوع جیغ خفه و تعقیب و گریز داشتند نا خواسته کتاب را کنار گذاشتم با موسیقی همراه شدم انگار که داشتم جیغ می کشیدم
اشتراک گذاری در تلگرام